پشت جنایت کهریزک، تفکری خوابیده است که سه گروه: "اراذل و اوباش"، "دگراندیشان و روشنفکران" و "اپوزسیون (سیاسیون مخالف و منتقد)" را برای بقای نظام خطرناک می داند و تنها نسخه درمان بخش را نیز حذف فیزیکی می داند. این تفکر که از اطلاعات موازی، زیر نظر مسوولان بیت رهبری به وزارت اطلاعات، اطلاعات ناجا و حفاظت اطلاعات سپاه تزریق شده است، طرفداران جدی در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی دارد. جایی که سردار نقدی سالها رهبری آن را در دست داشت و فجایع متعددی آفرید. برای اطلاعات ناجا که مسوولیت بازداشتگاه کهریزک را نیز بر عهده داشت، تفاوت نمی کند متهم کیست؟ چه سابقه ای دارد؟ برای چه به زندان افتاده است؟ آنچه اهمیت پیدا می کند حذف فیزیکی است و این حذف هرچه دردناک تر، عبرت آموزتر./ وصال و ناتب و توحید نیز همچون کهریزک زمانی افشاء شد و نگاهها را به خود جلب کرد که از مرحله شکنجه و آزار و اذیت جسمی و جنسی افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند به مرحله شکنجه فعالان دانشجویی، سیاسی و مدیریتی کشور رسیده بود. هر سه این بازداشتگاه نیز پس از رسوایی همچون کهریزک تعطیل شدند، اما مشخص نشد که جانیان این زندانها چه کسانی بودند و بعد از تعطیلی زندان شان به کجا عزیمت کردند.
شبکه جنبش راه سبز (جرس): "بازداشتگاه كهريزك ويژه نگهداري مجرمان خطرناك و اراذل و اوباش بود." سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی که اینک خود متهم ردیف اول، جنایات رخ داده در بازداشتگاه تحت امرش، کهریزک، است، با بیان این جمله که ساعاتی پیش در جمع خبرنگاران عنوان کرد، بر تخلفی تاکید کرد که بارها در هفته گذشته از سوی بسیاری عنوان شده بود. تخلف این است: "دانشجویان در بازداشتگاه مجرمان خطرناک و اراذل و اوباش چه می کرده اند؟ چه کسی دستور انتقال دانشجویان به این بازداشتگاه را صادر کرده است؟ و از همه مهمتر اینکه چه کسی دستور داده با دانشجویان همچون اراذل و اوباش برخورد شود؟ دلایل تکرار جنایات آفرینی در نیروی انتظامی چیست؟"
اگر به این سوال پاسخ داده شود که "چرا برخورد با اراذل و اوباش در این مملکت به برخورد با سیاسیون ختم می شود؟ شاید راحت تر بتوان به این سوالها پاسخ گفت.
سال 72- 73 موج ترور کسانیکه اراذل و اوباش خوانده می شدند در محله های قدیمی تهران همچون نظام آباد آغاز شد. در آن زمان در هر کوچه و خیابانی از این منطقه که قدم می زدی، چهل چراغ هایی که برای کشته شدگان این پروژه برپا شده بود را می شد دید. کشته شدگان جملگی دو صفت داشتند که یکی را مردم بر زبان می راندند و دیگری را دوستان آنها. از نگاه مردم آنها "گنده لات های محل" بودند و از نگاه دوستان شان " لوطی های محله". آنها هر نامی که داشتند در محل، هم تامین کننده امنیت بودند و هم مخل امنیت. چون با وجود آنها، غریبه های همجنس، در این محلات، جرات عرضه اندام نداشتند و خود مخل امنیت بودند چون نقش یک باج بگیر را بازی می کردند. چهره های شناخته شده این جماعت جملگی توسط عوامل اطلاعات ناجا و وزارت اطلاعات با حکم تیری که داشتند ترور شدند.
آن زمان کسی به کم و کیف این ماجرا نپرداخت، تنها سخنی هم که بین مردم رد و بدل می شد این بود که دولت این افراد را کشته است.
کمتر از 4 سال بعد، قتل پروانه و داریوش فروهر، مجید مختاری و محمد پوینده که به قتل های زنجیره ای معروف شد، توسط دولت خاتمی برملا شد. برملا شدن این ماجرا، پرده از راز قتل افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند برداشت. پروژه پاک سازی کشور و نظام از ناپاکان، سه مرحله داشته است:
اول؛ قتل عام اراذل و اوباش اسم و رسم دار محلات تهران (به این مرحله اضافه کنید زنان مساله دار در تهران و شهرستانها)
دوم؛ قتل روشنفکران و دگراندیشان ( به این مرحله نیز اضافه کنید توقیف و قلع و قمع مطبوعات و روزنامه نگاران و نویسندگان)
سوم؛ حذف فیزیکی منتقدین و مخالفین سیاسی
طراح این پروژه آنطور که گفته شد "سعید امامی" بود، که به دستور آمران این پرونده در دوران بازداشت به قتل رسید (در گزارشی رسمی اعلام شد وی با داروی بهداشتی خودکشی کرده است، این ادعا هرگز مورد قبول پزشکان و حقوقدانان قرار نگرفت. حتی شیرین عبادی در دادگاه پرونده قتل های زنجیره ای اعلام کرد که داروهای بهداشتی موجود در بازار به آزمایشگاه ارائه شده و اثبات شده که این داروها کشنده نیستند.)
پشت این اقدام، تفکری خوابیده است که سه گروه: "اراذل و اوباش"، "دگراندیشان و روشنفکران" و "اپوزسیون (سیاسیون مخالف و منتقد)" را برای بقای نظام خطرناک می داند و تنها نسخه درمان بخش را نیز حذف فیزیکی می داند.
این تفکر که از اطلاعات موازی، زیر نظر مسوولان بیت رهبری به وزارت اطلاعات، اطلاعات ناجا و حفاظت اطلاعات سپاه تزریق شده است، طرفداران جدی در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی دارد. جایی که سردار نقدی سالها رهبری آن را در دست داشت و فجایع متعددی آفرید. برای اطلاعات ناجا که مسوولیت بازداشتگاه کهریزک را نیز بر عهده داشت، تفاوت نمی کند متهم کیست؟ چه سابقه ای دارد؟ برای چه به زندان افتاده است؟ آنچه اهمیت پیدا می کند حذف فیزیکی است و این حذف هرچه دردناک تر، عبرت آموزتر.
فاجعه آفرینی در کهریزک در تداوم همین تفکر رخ داده است، یعنی برای عاملان این فجایع، تاریخ تکرار شده است. فرمان همان فرمان است و استراتژی نیز همان. دوره قتل عام اراذل و اوباش در مرحله اول این پروژه با موفقیت پشت سر گذاشته شده است. طی یک عملیات گسترده، این بار عریان تر و گسترده تر از سال های 72-73، برخورد با کسانی که اراذل و اوباش خوانده می شدند تحت عنوان طرح ارتقاء امنیت اجتماعی (همان پاک سازی کشور از ناپاکان سعید امامی) اجرا شده است. جمع گسترده ای از جوانان کشور، تحت این عنوان دستگیر، به بی رحمانه ترین وضع ممکن شکنجه شده، به گردن آنها آفتابه آویزان کرده و بین مردم رسوایشان کرده اند و در نهایت به جوخه دار آویخته شده اند.
در این مرحله نه تنها صدایی از کسی در نیامد که حقوق متهم چه شد، بلکه احتمالا مجریان تشویقی و اضافه حقوق نیز دریافت کردند. حالا مرحله دوم و سوم فرارسیده است، دانشجویان و جوانان کشور توسط آمران این پروژه، با کلمه رمز اغتشاشگر و آشوبگر خوانده می شوند تا رده های میانی اطلاعات ناجا که وظیفه سرکوب معترضان را برعهده گرفته اند، دریابند که محل نگهداری دستگیر شدگان، همان جایی است که اراذل و اوباش اعزام می شدند، و برخورد با آنها در این چارچوب باید پیگیری شود.
همزمان دادستان تهران که در قتل و شکنجه و حبس ید طولایی دارد، مرحله سوم پروژه را شخصا با همکاری قرارگاه ثاراله در دست می گیرد. مرحله سوم حذف فیزیکی منتقدین و مخالفین سیاسی است. در یک یورش شبانه بیش از یکصد نفر از فعالان سیاسی (عده ای از آنها نامشان در لیست سعید امامی نیز وجود داشت) به اسارت گرفته می شوند. حذف فیزیکی آنها چندان ساده نیست. با برگزاری دادگاهی سراسر غیر قانونی، بازداشت شدگان، ترور سیاسی می شوند، تا اولین گام رو به جلو برداشته شده باشد.
از وصال تا کهریزک
نیروی انتظامی پیش از کهریزک، بازداشتگاهی به نام "وصال" داشت، با همین فرماندهی. تفکر حاکم بر کهریزک دقیقا همان تفکری بود که در وصال حاکم بود. وصال تنها بازداشتگاه نیروی انتظامی نبود، بازداشتگاه ناتب (نیروی انتظامی تهران بزرگ) چسبیده به بازداشتگاه توحید (متعلق به وزارت اطلاعات) نیز به این نیرو تعلق داشت. حال و روز توحید نیز قبل از تعطیلی، شبیه همین کهریزک بود جایی که دستگیر شدگان کوی دانشگاه تهران، از جمله احمد باطبی را به شدیدترین وضع ممکن در آنجا و بعدا در بند 209 اوین، شکنجه کرده بودند.
وصال و ناتب و توحید نیز همچون کهریزک زمانی افشاء شد و نگاهها را به خود جلب کرد که از مرحله شکنجه و آزار و اذیت جسمی و جنسی افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند به مرحله شکنجه فعالان دانشجویی، سیاسی و مدیریتی کشور رسیده بود. هر سه این بازداشتگاه نیز پس از رسوایی همچون کهریزک تعطیل شدند، اما مشخص نشد که جانیان این زندانها چه کسانی بودند و بعد از تعطیلی زندان شان به کجا عزیمت کردند.
نیم نگاهی به خاطرات شکنجه تیم مدیریتی کرباسچی در شهرداری تهران توسط تیم سردار نقدی و شکنجه دانشجویان کوی دانشگاه تهران همچون باطبی و مقایسه آن با آنچه این روزها در کهریزک گذشته است. مدعی خوبی است برای اثبات اینکه جانیان این زندانها و تفکر حاکم بر آنها همچنان به انجام تکلیف مشغولند و فردا باید منتظر کهریزک دیگری در نقطه ای دیگر بود.
شکنجه شهرداران تهران (تیم دستگیر شده کرباسچی در شهرداری تهران) در بازداشتگاه وصال (تحت مدیریت نیروی انتظامی):
اعتراض به شکنجه در دوران بازداشت، کمتر مجالی برای بیان در سیمای جمهوری اسلامی داشته است. اما "قبه" یکی از معاونین کرباسچی در شهرداری تهران از فرصت محاکمه علنی که از سیما پخش می شد به خوبی استفاده کرد. قبه در آن محاکمات بخش هایی از شکنجه ها را افشا کرد. او گفت ساعتها از پا آویزان شده است. برخی دیگر از شهرداران نیز از شنیدن صدای ناله همسرانشان در حالی که مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند، خبر دادند.
البته با پیگیری های خاتمی پرونده ای علیه سردار نقدی فرمانده حفاظت اطلاعات ناجا تشکیل شد. تیم بازرس این پرونده تایید کرد که حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی به صورت غیر قانونی اقدام به جلب، احضار، بازداشت و بازجویی از شهرداران تهران کرده است. این تیم تایید کرد که آمریت شکنجه و بازداشت های انفرادی طولانی برای اخذ اعتراف، بر عهده نقدی بوده است و در نهایت دادگاه نظامی تهران او را به هشت ماه حبس محکوم کرد.
روایت باطبی از توحید و بند 209 اوین (هر دو تحت مدیریت وزارت اطلاعات):
آنها هم مرا به داخليکی از دستشويیها بردند کهچاهش بند آمده بود و آب گند آن در کاسه توالت پر شده بود. آنها سرم را در گنداب توالت فرو کردند و آنقدر اينکار را ادامهدادند کهسرانجامگندآب از بينیو دهانم بهداخلگلويم پايين رفت. و تا ساعتها از شستشوی صورتم جلوگيری کردند. بطوريکه چند روز بعد هنگام بازجويی، يکی از بازجوها متوجه بوی تعفن موها و چشمبندم شد و به مناجازه داد که حمام کنم و چشمبندم را عوض کرد. چندين روز بعد از انتقال به ۲۰۹ زندان اوين، مرا با چشمبند به اتاقیبردند و برگهای آوردند تا امضا کنم. وقتی محتوای آن را سوال کردم، گفتند اقدام به آشوبهای خيابانی، تحريک مردمبرای آشوب و … وقتیبا انکار من در خصوص اين مطالب مواجه شدند، با لگد به صورتمکوبيدند کهباعث شکسته شدن دندانهای فکراستم شد و منباقيمانده ريشههای دندانهايم را در زندان کشيدم.
روایت کروبی از کهریزک (تحت مدیریت نیروی انتظامی):
...از دستگيريهاي بيحساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانههاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشتانگيز حتي با خانمها در سطح خيابانهاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است./ هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشتشدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. افرادي براي اين كار استخدام شدهاند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نميپردازم./ برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديدهاند و در كنج خانههاي خود خزيدهاند...
مسوؤل کیست؟
"در بازداشتگاه کهریزک تخلفاتی انجام شده و برخی مسئولان در این بازداشتگاه به وظایف خود عمل نکردهاند و در این بازداشتگاه و اتفاقات آن من هم تقصیر دارم و نمیخواهم از زیر بار مسئولیت این موضوع شانه خالی کنم." سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی با بیان این جمله کوشیده است تا اولا نگاههای جستجو گر را از دیگر آمران این برخوردها دور کند و درثانی، کسانی را که در پی کشف حقیقت هستند را متقاعد سازد که خود شخصا این موضوع را پیگیری خواهد کرد و نیازی به دخالت آنها نیست. کسانی همچون کمیته حقیقت یاب مجلس و اعضای آن که این روزها خواستار معرفی عاملان این اتفاق شده اند.
علی مطهری نماینده تهران در مجلس هشتم می گوید: بايد ترتيبي اتخاذ شود تا مردم مطمئن شوند مجازات اين خاطيان انجام ميشود و نه مثل موضوع قتلهاي زنجيرهاي و حوادثي مثل قتل زهرا كاظمي و زهرا بنييعقوب كه معلوم نشد آيا افراد خاطي مجازات شدند يا نه. او معتقد است در این پرونده تخلفاتی رخ داده است که باید بصورت ریشه ای با آن برخورد شود و گفته است "صرف ارائه يك گزارش محرمانه به مقامات عالي كشور، كافي نيست و تا زماني كه مجرمان معرفي و مجازات نشوند، كار اين كميته (کمیته پیگیری بازداشت های اخیر مجلس) نبايد پايان يابد."
از سوی دیگر حمید رضا کاتوزیان عضو کمیته حقیقت یاب مجلس معتقد است: فرمانده ناجا مسئول وقایعی فاجعه كهریزك است. او همچنین خواستار قصاص عاملان جنایات رخ داده در این بازداشتگاه غیرقانونی است و می گوید اتفاقات رخ داده در این بازداشتگاه منجر به قتل تعدادی از جوانان شده است.
کاتوزیان به نکته مهمی اشاره می کند: "براساس بررسیهای ما گزارشهای روزانهای به این مسوولان داده میشده است از این رو رفتارهای خودسرانه در بازداشتگاهها را خیلی بعید میدانم." این بخش از سخنان کاتوزیان که از اردوگاه اصولگرایان و از نگاه حاکمان خودی بحساب می آید موید این است که تخلفات صورت گرفته آمرانی دارد که در این سالها دستور قتل و ترور و تجاوز صادر کرده اند.
تخلف برخی برادران
" نتیجه این بررسی از قبل نیز مشخص بود. اما در مورد بازداشتگاه کهریزک باید گفت پیش از این تذکراتی داده شده بود که فردی را به این مکان نفرستند، اما متاسفانه تخلف برخی برادران باعث شد حادثه کهریزک به وجود بیاید و حوادث دیگر که قابل دفاع نیست."
دکتر یداله اسلامی این بخش از سخنان آقای دری نجف آبادی دادستان کل کشور را مورد توجه قرار می دهد و می گوید:آقای دری نگفت که این برادران که بوده اند وبا چه پشتوانه ای می توانسته اند اسیران اردوگاه را تا آستانه مرگ شکنجه کنند .آقای دادستان نفرمودند این برادران که بودند که می توانستند قر بانیان خودرا بدون ترس ازمیان اسیران جوان برگزینند.این برادران متخلف چه جایگاهی داشته اند که برای کشتن قربانیان ترسی به دل راه نمی داده اند ؟
او همچنین با اشاره به اطلاعیه نیروی انتظامی که می کوشد بار گناه ومسؤلیت را به گردن چند نگهبان وافسر دون پایه بیاندازد می گوید: نیروی انتظامی می خواهد با گناه کار شمردن وبنا به اطلاعیه برکنار کردن چند نفر همه چیز را به خیر وخوشی تمام کند .آزاد شدگان این اردوگاه وحشت وجنایت آشکارا از شخص رادان نام برده اند وماجراهایی را شرح داده اند که آه از نهاد هر آدمی بر می آورد .بستن این ارودگاه نمی تواند به معنای پایان یافتن پرونده اردوگاه مرگ کهریزک تلقی شود.
به اعتقاد دبیر کل مجمع نمایندگان ادوار مجلس رسوایی کهریزک محصول مرگ محسن روح الامینی فرزند یکی از مسولین است و می گوید: شرم آور است تا مصیبت به درخانه یکی از مسؤلین نرسد فریاد آسیب دیدگان از سوی هیچ کس شنیده نمی شود .رفتار نیروی انتظامی ومقامات بلند پایه آن در کهریزک اعتبار جمهوری اسلامی را در معرض خطر وتهدید قرار داده است . دستگاه قضایی ونیروی انتظامی در ماجرای زندان کهریزک ومرگ جانگاه فرزندان وطن مسؤلیت مشترک دارند .مجلس نیز در باز گشایی وپیگیری این پرونده جایگاه ویژه خودرا خواهد داشت .هنوز گزارش روشنی از تعداد قربانیان در کهریزک ودلیل وچگونگی مرگ آنها داده نشده است وتنها به گفتن چند نفر بسنده شده است.
او در ادامه می گوید: تهدید خانواده ها ی قربانیان نیز بخش شرم آوری است که یاد آوری آن نیز تاب را از آدمی می گیرد .رخدادهای این روزها و وجود بازداشتگاهی همانند کهریزک، آسیب های غیر قابل جبرانی به نهادهای انتظامی وقضایی وارد آورده است .دست اندرکاران این دستگاه ها چاره را در نگفتن وفریاد بر نیاوردن می دانند، درحالی که چاره دوری جستن از رفتارهای غیرقانونی وبرخورد با کسانی است که به نام امنیت وقانون، امنیت مردم را به خطر انداخته اند.
به اعتقاد اسلامی برپایی اردوگاه کهریزک نمونه ای است از این ناهنجاری ها که برخوردهای بیمارگونه دست اندرکاران آن رسوایی بزرگی به بار آورده است.
محمد تهوری
اگر به این سوال پاسخ داده شود که "چرا برخورد با اراذل و اوباش در این مملکت به برخورد با سیاسیون ختم می شود؟ شاید راحت تر بتوان به این سوالها پاسخ گفت.
سال 72- 73 موج ترور کسانیکه اراذل و اوباش خوانده می شدند در محله های قدیمی تهران همچون نظام آباد آغاز شد. در آن زمان در هر کوچه و خیابانی از این منطقه که قدم می زدی، چهل چراغ هایی که برای کشته شدگان این پروژه برپا شده بود را می شد دید. کشته شدگان جملگی دو صفت داشتند که یکی را مردم بر زبان می راندند و دیگری را دوستان آنها. از نگاه مردم آنها "گنده لات های محل" بودند و از نگاه دوستان شان " لوطی های محله". آنها هر نامی که داشتند در محل، هم تامین کننده امنیت بودند و هم مخل امنیت. چون با وجود آنها، غریبه های همجنس، در این محلات، جرات عرضه اندام نداشتند و خود مخل امنیت بودند چون نقش یک باج بگیر را بازی می کردند. چهره های شناخته شده این جماعت جملگی توسط عوامل اطلاعات ناجا و وزارت اطلاعات با حکم تیری که داشتند ترور شدند.
آن زمان کسی به کم و کیف این ماجرا نپرداخت، تنها سخنی هم که بین مردم رد و بدل می شد این بود که دولت این افراد را کشته است.
کمتر از 4 سال بعد، قتل پروانه و داریوش فروهر، مجید مختاری و محمد پوینده که به قتل های زنجیره ای معروف شد، توسط دولت خاتمی برملا شد. برملا شدن این ماجرا، پرده از راز قتل افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند برداشت. پروژه پاک سازی کشور و نظام از ناپاکان، سه مرحله داشته است:
اول؛ قتل عام اراذل و اوباش اسم و رسم دار محلات تهران (به این مرحله اضافه کنید زنان مساله دار در تهران و شهرستانها)
دوم؛ قتل روشنفکران و دگراندیشان ( به این مرحله نیز اضافه کنید توقیف و قلع و قمع مطبوعات و روزنامه نگاران و نویسندگان)
سوم؛ حذف فیزیکی منتقدین و مخالفین سیاسی
طراح این پروژه آنطور که گفته شد "سعید امامی" بود، که به دستور آمران این پرونده در دوران بازداشت به قتل رسید (در گزارشی رسمی اعلام شد وی با داروی بهداشتی خودکشی کرده است، این ادعا هرگز مورد قبول پزشکان و حقوقدانان قرار نگرفت. حتی شیرین عبادی در دادگاه پرونده قتل های زنجیره ای اعلام کرد که داروهای بهداشتی موجود در بازار به آزمایشگاه ارائه شده و اثبات شده که این داروها کشنده نیستند.)
پشت این اقدام، تفکری خوابیده است که سه گروه: "اراذل و اوباش"، "دگراندیشان و روشنفکران" و "اپوزسیون (سیاسیون مخالف و منتقد)" را برای بقای نظام خطرناک می داند و تنها نسخه درمان بخش را نیز حذف فیزیکی می داند.
این تفکر که از اطلاعات موازی، زیر نظر مسوولان بیت رهبری به وزارت اطلاعات، اطلاعات ناجا و حفاظت اطلاعات سپاه تزریق شده است، طرفداران جدی در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی دارد. جایی که سردار نقدی سالها رهبری آن را در دست داشت و فجایع متعددی آفرید. برای اطلاعات ناجا که مسوولیت بازداشتگاه کهریزک را نیز بر عهده داشت، تفاوت نمی کند متهم کیست؟ چه سابقه ای دارد؟ برای چه به زندان افتاده است؟ آنچه اهمیت پیدا می کند حذف فیزیکی است و این حذف هرچه دردناک تر، عبرت آموزتر.
فاجعه آفرینی در کهریزک در تداوم همین تفکر رخ داده است، یعنی برای عاملان این فجایع، تاریخ تکرار شده است. فرمان همان فرمان است و استراتژی نیز همان. دوره قتل عام اراذل و اوباش در مرحله اول این پروژه با موفقیت پشت سر گذاشته شده است. طی یک عملیات گسترده، این بار عریان تر و گسترده تر از سال های 72-73، برخورد با کسانی که اراذل و اوباش خوانده می شدند تحت عنوان طرح ارتقاء امنیت اجتماعی (همان پاک سازی کشور از ناپاکان سعید امامی) اجرا شده است. جمع گسترده ای از جوانان کشور، تحت این عنوان دستگیر، به بی رحمانه ترین وضع ممکن شکنجه شده، به گردن آنها آفتابه آویزان کرده و بین مردم رسوایشان کرده اند و در نهایت به جوخه دار آویخته شده اند.
در این مرحله نه تنها صدایی از کسی در نیامد که حقوق متهم چه شد، بلکه احتمالا مجریان تشویقی و اضافه حقوق نیز دریافت کردند. حالا مرحله دوم و سوم فرارسیده است، دانشجویان و جوانان کشور توسط آمران این پروژه، با کلمه رمز اغتشاشگر و آشوبگر خوانده می شوند تا رده های میانی اطلاعات ناجا که وظیفه سرکوب معترضان را برعهده گرفته اند، دریابند که محل نگهداری دستگیر شدگان، همان جایی است که اراذل و اوباش اعزام می شدند، و برخورد با آنها در این چارچوب باید پیگیری شود.
همزمان دادستان تهران که در قتل و شکنجه و حبس ید طولایی دارد، مرحله سوم پروژه را شخصا با همکاری قرارگاه ثاراله در دست می گیرد. مرحله سوم حذف فیزیکی منتقدین و مخالفین سیاسی است. در یک یورش شبانه بیش از یکصد نفر از فعالان سیاسی (عده ای از آنها نامشان در لیست سعید امامی نیز وجود داشت) به اسارت گرفته می شوند. حذف فیزیکی آنها چندان ساده نیست. با برگزاری دادگاهی سراسر غیر قانونی، بازداشت شدگان، ترور سیاسی می شوند، تا اولین گام رو به جلو برداشته شده باشد.
از وصال تا کهریزک
نیروی انتظامی پیش از کهریزک، بازداشتگاهی به نام "وصال" داشت، با همین فرماندهی. تفکر حاکم بر کهریزک دقیقا همان تفکری بود که در وصال حاکم بود. وصال تنها بازداشتگاه نیروی انتظامی نبود، بازداشتگاه ناتب (نیروی انتظامی تهران بزرگ) چسبیده به بازداشتگاه توحید (متعلق به وزارت اطلاعات) نیز به این نیرو تعلق داشت. حال و روز توحید نیز قبل از تعطیلی، شبیه همین کهریزک بود جایی که دستگیر شدگان کوی دانشگاه تهران، از جمله احمد باطبی را به شدیدترین وضع ممکن در آنجا و بعدا در بند 209 اوین، شکنجه کرده بودند.
وصال و ناتب و توحید نیز همچون کهریزک زمانی افشاء شد و نگاهها را به خود جلب کرد که از مرحله شکنجه و آزار و اذیت جسمی و جنسی افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند به مرحله شکنجه فعالان دانشجویی، سیاسی و مدیریتی کشور رسیده بود. هر سه این بازداشتگاه نیز پس از رسوایی همچون کهریزک تعطیل شدند، اما مشخص نشد که جانیان این زندانها چه کسانی بودند و بعد از تعطیلی زندان شان به کجا عزیمت کردند.
نیم نگاهی به خاطرات شکنجه تیم مدیریتی کرباسچی در شهرداری تهران توسط تیم سردار نقدی و شکنجه دانشجویان کوی دانشگاه تهران همچون باطبی و مقایسه آن با آنچه این روزها در کهریزک گذشته است. مدعی خوبی است برای اثبات اینکه جانیان این زندانها و تفکر حاکم بر آنها همچنان به انجام تکلیف مشغولند و فردا باید منتظر کهریزک دیگری در نقطه ای دیگر بود.
شکنجه شهرداران تهران (تیم دستگیر شده کرباسچی در شهرداری تهران) در بازداشتگاه وصال (تحت مدیریت نیروی انتظامی):
اعتراض به شکنجه در دوران بازداشت، کمتر مجالی برای بیان در سیمای جمهوری اسلامی داشته است. اما "قبه" یکی از معاونین کرباسچی در شهرداری تهران از فرصت محاکمه علنی که از سیما پخش می شد به خوبی استفاده کرد. قبه در آن محاکمات بخش هایی از شکنجه ها را افشا کرد. او گفت ساعتها از پا آویزان شده است. برخی دیگر از شهرداران نیز از شنیدن صدای ناله همسرانشان در حالی که مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند، خبر دادند.
البته با پیگیری های خاتمی پرونده ای علیه سردار نقدی فرمانده حفاظت اطلاعات ناجا تشکیل شد. تیم بازرس این پرونده تایید کرد که حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی به صورت غیر قانونی اقدام به جلب، احضار، بازداشت و بازجویی از شهرداران تهران کرده است. این تیم تایید کرد که آمریت شکنجه و بازداشت های انفرادی طولانی برای اخذ اعتراف، بر عهده نقدی بوده است و در نهایت دادگاه نظامی تهران او را به هشت ماه حبس محکوم کرد.
روایت باطبی از توحید و بند 209 اوین (هر دو تحت مدیریت وزارت اطلاعات):
آنها هم مرا به داخليکی از دستشويیها بردند کهچاهش بند آمده بود و آب گند آن در کاسه توالت پر شده بود. آنها سرم را در گنداب توالت فرو کردند و آنقدر اينکار را ادامهدادند کهسرانجامگندآب از بينیو دهانم بهداخلگلويم پايين رفت. و تا ساعتها از شستشوی صورتم جلوگيری کردند. بطوريکه چند روز بعد هنگام بازجويی، يکی از بازجوها متوجه بوی تعفن موها و چشمبندم شد و به مناجازه داد که حمام کنم و چشمبندم را عوض کرد. چندين روز بعد از انتقال به ۲۰۹ زندان اوين، مرا با چشمبند به اتاقیبردند و برگهای آوردند تا امضا کنم. وقتی محتوای آن را سوال کردم، گفتند اقدام به آشوبهای خيابانی، تحريک مردمبرای آشوب و … وقتیبا انکار من در خصوص اين مطالب مواجه شدند، با لگد به صورتمکوبيدند کهباعث شکسته شدن دندانهای فکراستم شد و منباقيمانده ريشههای دندانهايم را در زندان کشيدم.
روایت کروبی از کهریزک (تحت مدیریت نیروی انتظامی):
...از دستگيريهاي بيحساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانههاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشتانگيز حتي با خانمها در سطح خيابانهاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است./ هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشتشدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. افرادي براي اين كار استخدام شدهاند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نميپردازم./ برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديدهاند و در كنج خانههاي خود خزيدهاند...
مسوؤل کیست؟
"در بازداشتگاه کهریزک تخلفاتی انجام شده و برخی مسئولان در این بازداشتگاه به وظایف خود عمل نکردهاند و در این بازداشتگاه و اتفاقات آن من هم تقصیر دارم و نمیخواهم از زیر بار مسئولیت این موضوع شانه خالی کنم." سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی با بیان این جمله کوشیده است تا اولا نگاههای جستجو گر را از دیگر آمران این برخوردها دور کند و درثانی، کسانی را که در پی کشف حقیقت هستند را متقاعد سازد که خود شخصا این موضوع را پیگیری خواهد کرد و نیازی به دخالت آنها نیست. کسانی همچون کمیته حقیقت یاب مجلس و اعضای آن که این روزها خواستار معرفی عاملان این اتفاق شده اند.
علی مطهری نماینده تهران در مجلس هشتم می گوید: بايد ترتيبي اتخاذ شود تا مردم مطمئن شوند مجازات اين خاطيان انجام ميشود و نه مثل موضوع قتلهاي زنجيرهاي و حوادثي مثل قتل زهرا كاظمي و زهرا بنييعقوب كه معلوم نشد آيا افراد خاطي مجازات شدند يا نه. او معتقد است در این پرونده تخلفاتی رخ داده است که باید بصورت ریشه ای با آن برخورد شود و گفته است "صرف ارائه يك گزارش محرمانه به مقامات عالي كشور، كافي نيست و تا زماني كه مجرمان معرفي و مجازات نشوند، كار اين كميته (کمیته پیگیری بازداشت های اخیر مجلس) نبايد پايان يابد."
از سوی دیگر حمید رضا کاتوزیان عضو کمیته حقیقت یاب مجلس معتقد است: فرمانده ناجا مسئول وقایعی فاجعه كهریزك است. او همچنین خواستار قصاص عاملان جنایات رخ داده در این بازداشتگاه غیرقانونی است و می گوید اتفاقات رخ داده در این بازداشتگاه منجر به قتل تعدادی از جوانان شده است.
کاتوزیان به نکته مهمی اشاره می کند: "براساس بررسیهای ما گزارشهای روزانهای به این مسوولان داده میشده است از این رو رفتارهای خودسرانه در بازداشتگاهها را خیلی بعید میدانم." این بخش از سخنان کاتوزیان که از اردوگاه اصولگرایان و از نگاه حاکمان خودی بحساب می آید موید این است که تخلفات صورت گرفته آمرانی دارد که در این سالها دستور قتل و ترور و تجاوز صادر کرده اند.
تخلف برخی برادران
" نتیجه این بررسی از قبل نیز مشخص بود. اما در مورد بازداشتگاه کهریزک باید گفت پیش از این تذکراتی داده شده بود که فردی را به این مکان نفرستند، اما متاسفانه تخلف برخی برادران باعث شد حادثه کهریزک به وجود بیاید و حوادث دیگر که قابل دفاع نیست."
دکتر یداله اسلامی این بخش از سخنان آقای دری نجف آبادی دادستان کل کشور را مورد توجه قرار می دهد و می گوید:آقای دری نگفت که این برادران که بوده اند وبا چه پشتوانه ای می توانسته اند اسیران اردوگاه را تا آستانه مرگ شکنجه کنند .آقای دادستان نفرمودند این برادران که بودند که می توانستند قر بانیان خودرا بدون ترس ازمیان اسیران جوان برگزینند.این برادران متخلف چه جایگاهی داشته اند که برای کشتن قربانیان ترسی به دل راه نمی داده اند ؟
او همچنین با اشاره به اطلاعیه نیروی انتظامی که می کوشد بار گناه ومسؤلیت را به گردن چند نگهبان وافسر دون پایه بیاندازد می گوید: نیروی انتظامی می خواهد با گناه کار شمردن وبنا به اطلاعیه برکنار کردن چند نفر همه چیز را به خیر وخوشی تمام کند .آزاد شدگان این اردوگاه وحشت وجنایت آشکارا از شخص رادان نام برده اند وماجراهایی را شرح داده اند که آه از نهاد هر آدمی بر می آورد .بستن این ارودگاه نمی تواند به معنای پایان یافتن پرونده اردوگاه مرگ کهریزک تلقی شود.
به اعتقاد دبیر کل مجمع نمایندگان ادوار مجلس رسوایی کهریزک محصول مرگ محسن روح الامینی فرزند یکی از مسولین است و می گوید: شرم آور است تا مصیبت به درخانه یکی از مسؤلین نرسد فریاد آسیب دیدگان از سوی هیچ کس شنیده نمی شود .رفتار نیروی انتظامی ومقامات بلند پایه آن در کهریزک اعتبار جمهوری اسلامی را در معرض خطر وتهدید قرار داده است . دستگاه قضایی ونیروی انتظامی در ماجرای زندان کهریزک ومرگ جانگاه فرزندان وطن مسؤلیت مشترک دارند .مجلس نیز در باز گشایی وپیگیری این پرونده جایگاه ویژه خودرا خواهد داشت .هنوز گزارش روشنی از تعداد قربانیان در کهریزک ودلیل وچگونگی مرگ آنها داده نشده است وتنها به گفتن چند نفر بسنده شده است.
او در ادامه می گوید: تهدید خانواده ها ی قربانیان نیز بخش شرم آوری است که یاد آوری آن نیز تاب را از آدمی می گیرد .رخدادهای این روزها و وجود بازداشتگاهی همانند کهریزک، آسیب های غیر قابل جبرانی به نهادهای انتظامی وقضایی وارد آورده است .دست اندرکاران این دستگاه ها چاره را در نگفتن وفریاد بر نیاوردن می دانند، درحالی که چاره دوری جستن از رفتارهای غیرقانونی وبرخورد با کسانی است که به نام امنیت وقانون، امنیت مردم را به خطر انداخته اند.
به اعتقاد اسلامی برپایی اردوگاه کهریزک نمونه ای است از این ناهنجاری ها که برخوردهای بیمارگونه دست اندرکاران آن رسوایی بزرگی به بار آورده است.
محمد تهوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر